نقد و بررسی در یک «کاملوت» سورکینیز شده، شرایط اینگونه است. افسوس.

حدود 30 دقیقه پس از اولین نمایش 90 دقیقه ای خود، احیای تئاتر مرکز لینکلن “کاملوت” سرانجام از خواب بیدار می شود، گویی از خوابی خوشایند. این زمانی است که جردن دونیکا، در نقش لانسلوت، که برای پیوستن به میز گرد شاه آرتور به انگلستان آمده است، مانند شیری که با دندان‌هایش لقمه‌های بزرگ گوشت دراماتیک را می‌تراشد، به «C’est Moi» افتخار می‌کند.

و سپس، ظاهراً سیر شده، نمایشی که پنجشنبه در تئاتر ویویان بومونت افتتاح شد، برای یک طلسم دیگر به خواب می‌رود، گویی این «بریگادون» است.

اگر فقط بود! اما «کاملوت»، موزیکال لرنر و لوو در سال 1960 که بر اساس داستان‌های آرتوریایی تی وایت ساخته شده است، مشکلی دارد که ممکن است آن را یک مشکل پسا اپرت بنامید. نه دلپذیر بودن را راضی می کند و نه برای روان درام سوندهیمسکی، هدفش راه میانه ای است، زندگی عاشقانه آرتور را با ملکه ای آزاده و بازاندیشی او درباره حکومت با نجیب زاده ای سرکش. هر دو شکست می خورند، همانطور که نمایش، به گونه ای که “بریگادون”، ضربه تیم در سال 1947، با هدف پایین تر، شکست نمی خورد.

در «کاملوت»، سبک هوشمندانه و سبک دیالوگ لرنر و قافیه های سه گانه اشعار او با جاه طلبی او در تضاد است. آنها موسیقی عمیقا صیقلی Loewe را در آهنگ هایی مانند “من می دانم که پادشاه امشب چه می کند؟” و “شادی های ساده دوشیزه” که نمایش را افتتاح کردند، به عنوان آهنگ های جذاب برای مهمانی چای ظاهر شدند. فقط در فلاش ها قسمت “جدی” بهبود می یابد، اما تا آن زمان دیگر خیلی دیر شده است. پس از اینکه لنسلوت «C’est Moi» را به پایان رساند، داستان به مدت 40 دقیقه به رختخواب بازمی‌گردد و در نهایت با صدای نبرد شمشیری هیجان‌انگیز دوباره بیدار می‌شود.

این مشکلی نیست که یک بازنویسی بتواند به راحتی آن را حل کند، یا به هر حال مشکلی نیست که آرون سورکین انجام داد. اصلاحات او برای تولید بدون هزینه کارگردان بارتلت شر – از نظر بصری و صوتی فوق العاده – باعث پیشرفت هایی می شود. داستان‌های فرعی ماوراء طبیعی احمقانه حذف شده‌اند (همراه با یک آهنگ زیبا، “Follow Me”) و Guenevere، ملکه غیرارادی آرتور، با بک تاک تند تقویت شده است. او اکنون نوعی کاترین هپبورن قرون وسطایی است.

اما سورکین نمی تواند معمای مثلث عشقی را حل کند که گوئنور (فیلیپا سو) را به آرتور پسر بچه (اندرو برنپ) از یک طرف و لانسلوت جسارت از طرف دیگر متصل می کند. معما این است: چه زمانی مثلث یک خط صاف است؟ زیرا تنها با طرح سؤالات وفاداری که همه را احمقانه جلوه می دهد، موتور طرح لرنر اصلاً تغییر می کند. آیا آرتور هنوز عاشق جادوگر مورگان لو فی است، زنی که از 15 سالگی ندیده است؟ آیا گونویر لنسلوت را می خواهد؟ چه کسی این کار را نمی کند؟ و چرا در هر صورت باید اهمیت دهیم؟

سورکین سعی می‌کند با ریشه‌کردن درگیری‌های شخصی در آزمایش‌های سیاسی و اجتماعی آن زمان – یا به هر حال، در برخی زمان‌ها، داستان‌های آویزان لرنر را تقویت کند. کتاب جدید، که در «آستانه روشنگری» می گذرد، با وجود اینکه حدود یک هزاره پس از آرتور بود، درباره آن دوره پر سر و صدا نیست. آرتور می گوید: «قرون وسطی به خودی خود به پایان نمی رسد.

پس‌پرده‌ی تاریخی در نسخه‌های وایت و لرنر نیز وجود دارد: ایده تغییر فرهنگ خشونت به فرهنگ عدالت محور داستان است. (این دلیلی است که آرتور شوالیه‌هایش را جمع می‌کند.) مشکل این است که موزیکال آن را موزیکال نمی‌کند، به همین دلیل است که پس از یک ساعت شکنندگی، شما به شدت به مبارزه با شمشیر نیاز دارید. (کارگردان مبارزه، که هنوز پر از شگفتی است، بی اچ بری بزرگ است.) حتی شماره عنوانی که گوئنور آن را «آن آهنگ احمقانه درباره آب و هوا» می نامد، انقلاب کملوت را کاملاً به زبان سیباری تمجید می کند. «ممکن است باران هرگز تا پس از غروب آفتاب نبارد» در Airbnb مانند یک افتخار به نظر می رسد.

پیشرفت‌های تاریخی سورکین به دلیل نداشتن آهنگ‌هایی که از آن‌ها پشتیبانی می‌کنند، بی‌حاصل می‌شوند. نوار فرعی او در مورد تکامل جادو به علم، با مرلین (داکین متیوز، عالی) که اکنون یک حکیم است، نه یک جادوگر، و مورگان (ماریلی تاکینگتون) نوعی شیمیدان است، به خصوص قانع کننده نیست. (بیایید حتی وارد Mordred، فیلم ملال‌آور Plot Necessity که تیلور ترنش بازی می‌کند، نشویم.) او که مجبور است چارچوب لرنر را حفظ کند، نه می‌تواند داستان رمانتیک را با شرایط مدرن توجیه کند و نه می‌تواند حواسش را به شیوه‌هایی که حس موسیقایی دارد از آن منحرف کند.

داستان عاشقانه حداقل به مدیران، کاری برای انجام دادن می دهد و به مخاطب، به خصوص با لانسلوت، چیزی برای شنیدن می دهد. (بعد از “C’est Moi”، او ترانه های تقریباً بسیار غنی “If Ever I Wiuld Leaved You” و “I Loved You Once in Silence” را می خواند) و اگرچه Guenevere اکثراً شماره های مهمانی چای را می گیرد، به صورت خامه ای تحویل می دهد و آرتور (شاید با توجه به استعدادهای آوازی خالق نقش، ریچارد برتون) تقریباً هیچ چیز را دریافت نمی کند، هر دو جذاب هستند و به زیبایی نقش آفرینی بال غربی قلعه را بازی می کنند.

نه اینکه قلعه ای هست در این پنجمین احیای موسیقی عصر طلایی و چهارمین بار برای تئاتر لینکلن سنتر، شر رویکرد بصری خود را تغییر داده است. نه چندان لباس‌های جنیفر مولر، که مثل همیشه خیره‌کننده هستند. اگر لباس‌های مخملی یا لباس‌های لحافی می‌پوشید، می‌خواهید همه آن‌ها را جمع کنید. اما به جای کودتاهای منظره ای مانند نمایش ارکستر در “ساوث پاسیفیک” و کشتی 52 فوتی در “پادشاه و من”، طراح صحنه مایکل یارگان، طراح نور لاپ چی چو و طراحان پروجکشن در 59 پروداکشن همه چیز را به تصویر کشیده اند. به چند عنصر اساسی: طاق، پرده، برف، شاخه ها، سایه ها و سایه های “مهر هفتم”.

با اثاثیه بسیار کم روی صحنه، شر که قادر به ساختن تصاویر زیبا نیست، همه را مشغول حرکت نگه می دارد. اگر داستان از ساختن مثلث امتناع ورزد، او با ده ها بلاک خود جبران می کند. هر چقدر هم که تماشای آن جذاب باشد، نتیجه اثری انتزاعی و تحلیلی به نظر می‌رسد، قطعه‌ای با رقص زیبای بایرون ایزلی، و نه برای چنگ، اشعار لرنر. برای “بانوی زیبای من” لرنر توانست کلماتی را بیابد که بیانگر شخصیت و دوره باشد. در «کاملوت» (بدون هیچ بازی شاو برای کمک) او کلماتی را پیدا می‌کند که بیشتر خود را در حباب دهه 1960 بیان می‌کنند، پیچیده و خشک.

با این حال، این چیزی نیست که از گودال می شنوید، جایی که 30 نوازنده زیر باتوم کیمبرلی گریگزبی، ارکسترهای اصلی رابرت راسل بنت و فیلیپ جی لنگ را می نوازند. شخصیت پردازی فوق العاده آنها از داستان با صدای ناب باعث می شود احساس کنید نمایش روی صحنه چه چیزی را ندارد.

همچنین ممکن است شما را کمی غمگین کند. با چنین کارهای زیبایی که با چنین مشکلات لاینحلی ازدواج کرده اند، چه باید کرد؟ چه تعداد موزیکال عصر طلایی دیگر می توانند شر و لینکلن سنتر تئاتر عشق خود را قبل از اینکه پروژه به Encore تبدیل شود! با فیل؟ آیا کلی اوهارا در «فلاهولی» بعدی است؟

خوب، صادقانه بگویم، من برای آن حضور خواهم داشت. اما “Camelot” نمایشی است که به دلیل موسیقی و انجمن های دوران کندی در بالای ایستگاه خود تبلیغ می شود. به نظر می رسد که امروز کافی نیست. وقتی آرتور در «چگونه با یک زن رفتار کنیم» گزارش می‌دهد که پاسخ این است که «دوستش داشته باشید، دوستش داشته باشید، دوستش داشته باشید»، نمی‌توانید فکر نکنید که لرنر در چرخ‌خانه‌اش نیست. (او هشت بار ازدواج کرد.) عشق، هم با مردم و هم با موزیکال، زمانی که اختلافات آشتی ناپذیر باشد، کافی نیست.

کملوت
در تئاتر ویویان بومونت، منهتن؛ lct.org. مدت زمان: 2 ساعت 50 دقیقه.

Kellen Odom

مدافع رسانه های اجتماعی گیک غذا. کاوشگر. علاقه مندان به تلویزیون پیشگام بیکن افراطی. کل نینجا اینترنت. تنظیم کننده.

تماس با ما