دو روز پس از یورش گشتاپو در سال 1944 به ضمیمه ای که آن فرانک و دیگران در آن مخفی شده بودند، میپ گیز، یک منشی به ظاهر معمولی، و همکارش به مخفیگاه رفتند و با صحنه آشفته ای روبرو شدند که نازی ها پشت سر گذاشته بودند.
سالها بعد، گیز آنچه را که در آن روز میدید، بهمثابه شلوغی کتاب، روزنامه و سایر اقلام روزمره توصیف کرد. “و سپس ما شروع به جستجو کردیم. برای چه، من نمی دانم، اما ما به دنبال چیزی بودیم.” او در مصاحبه ای در سال 1958 گفت. در میان اقلام، او یک دفترچه خاطرات شطرنجی قرمز پیدا کرد. گیس آن را گرفت و در کشوی دفترش گذاشت.
او به تازگی یکی از مشهورترین گزارش های هولوکاست را ذخیره کرده بود: دفتر خاطرات آن فرانک.
آن لحظه، و خیلی چیزهای دیگر درباره زندگی و قهرمانی گیز، در مرکز “یک نور کوچک” قرار دارد، یک مجموعه هشت قسمتی جدید که داستان گیز (بل پاولی)، همسرش، جان (جو کول) و مشارکت آنها در تلاش های مقاومت هلند در طول جنگ جهانی دوم. این نمایش دوشنبه در نشنال جئوگرافیک نمایش داده می شود و روز بعد به دیزنی + و هولو می رسد.
کار بر روی “یک نور کوچک” شش سال پیش و پس از بازدید از خانه آنه فرانک در آمستردام، پس از آن که جوآن راتر و تونی فیلان، یک زوج متاهل که قبلا تهیه کننده و فیلمنامه نویس “آناتومی گری” بودند، گردانندگان آن آغاز شد. راتر و فیلان در یک مصاحبه ویدیویی اخیر گفتند که با قدم زدن در موزه و گوش دادن به راهنمایان تور، آنها متوجه شدند که بسیاری از مردم دیگر واقعاً داستان خانواده فرانک را نمی دانند، چه رسد به داستان افرادی که به آنها کمک کردند.
آنها گفتند که از آن زمان به بعد، با توجه به اینکه چگونه جنگ، ناسیونالیسم و یهودی ستیزی بار دیگر در سراسر جهان گسترش یافته است، سؤال اخلاقی در قلب داستان گیز – آیا باید کار درست، کار اشتباه یا اصلاً هیچ کاری انجام نشود – اهمیت بیشتری پیدا کرده است. اروپا
فیلان گفت: «زمانی که ما این پروژه را شروع کردیم، مطمئناً آنقدر که الان احساس میشود مرتبط نبود».
در حالی که نمایش با گیز آغاز می شود که یهودی نبود و سعی می کند از یک ایست بازرسی نازی ها طفره رود، قسمت اول به سرعت بیننده را به سال 1934 برمی گرداند، زمانی که گیز مجرد بود و با خانواده هلندی خود زندگی می کرد. او با اتو فرانک (لیو شرایبر) – یک مهاجر آلمانی زبان سختگیر – شغل پیدا می کند و با شوهر آینده اش که یک مددکار اجتماعی است ملاقات می کند. قسمت اعظم قسمت اول به دنبال زندگی گیز به عنوان یک زن جوان مدرن، ملاقات با دوستان و رفتن به رقص است.
راتر و فیلان میخواستند با تمرکز بر «یک نور کوچک» نه تنها در مورد جنگ، بلکه در مورد قطع ناگهانی زندگی عادی مردم عادی، حسی معاصر به نمایش بدهند.
پاولی میگوید: «قطعات پریود برای من گاهی اوقات کمی به رنگ قهوهای احساس میشوند، و این باعث میشود که شما از آنها فاصله بگیرید. اما «یک نور کوچک» چنین حسی نداشت. او افزود: «این احساس را نداشتم که لباس پوشیدهام.
«این افراد ماشین لباسشویی و توستر داشتند. آنها در دنیای مدرن زندگی میکردند و نمیتوانستند باور کنند، در این دنیای مدرن که زندگی میکنند، این اتفاقات ممکن است رخ دهد.»
در حالی که داستان آن فرانک و آنچه برای او اتفاق افتاد به خوبی شناخته شده است، گیز – که در سال 2010 در 100 سالگی درگذشت – تا حد زیادی از کانون توجهات دور ماند. او در سال 1987 خاطرات خود را به نام «آن فرانک به یاد آورد» منتشر کرد و با خانه آن فرانک در آمستردام همکاری داشت، اما بیشتر داستان او خصوصی ماند.
فیلان گفت: «وقتی شروع به حفاری کردیم، شروع کردیم به چیدن این قطعات که نمیدانم کسی قبلاً آنها را کنار هم قرار داده است. راتر و فیلان در جریان تحقیقات خود، با کمک یک محقق محلی در هلند، متوجه شدند که گیس و همسرش به افرادی از جمله دو پرستار کمک میکنند تا در خانهشان پنهان شوند.
در نمایش، ما پرستاران را می بینیم که به نجات نوزادان از کشته شدن توسط نازی ها کمک می کنند و در عوض آنها را برای زندگی در حومه هلند می فرستند. یک صحنه به یاد ماندنی نشان میدهد که چگونه پرستاران نوزادان را با عروسکها عوض میکنند و به مادران یهودی میگویند که عروسکها را در راه رفتن به اردوگاههای کار اجباری گم کنند.
کول که نقش شوهر گیس را بازی می کند، در یک مصاحبه ویدئویی گفت: «این داستان بسیار جذاب، دلخراش و گاهی اوقات باور کردنش سخت است.
هنگامی که در سال 1942، اتو فرانک از گیز خواست تا او، دخترانش، آن و مارگوت، و همسرش، ادیت، را در یک ضمیمه در دفترشان پنهان کند، گیز قبل از پاسخ دادن به آن تردید نکرد.
راتر گفت: “او نمی دانست به چه چیزی بله می گوید.” و سپس مجبور شد دو سال به بله گفتن ادامه دهد.»
این تا زمانی بود که در یک روز گرم در اوت 1944 نازی ها به دفتر یورش بردند و هشت نفر – خانواده فرانک و چهار نفر دیگر – را در ضمیمه پنهان کردند.
در “یک نور کوچک”، تصمیم گیز برای کمک به علیرغم خطرات و اختلالاتی که در زندگی او ایجاد کرد (او راز را حفظ کرد، غذا و کتاب آورد و موارد دیگر)، روحیه تزلزل ناپذیر او و عدم تمایل او به دیده شدن به عنوان یک قهرمان بیننده را وادار می کند. بپرسید: در آن موقعیت چه میکردم؟ عنوان نمایش از قول Gies گرفته شده است: “حتی یک منشی معمولی، یک زن خانه دار یا یک نوجوان می تواند یک چراغ کوچک را در یک اتاق تاریک روشن کند.”
شرایبر که اخیراً در اوکراین برای جمع آوری پول برای کمک های بشردوستانه گذرانده است، گفت: نمایش “درباره پویایی های شخصی شما است که با جنگ مختل می شود.” این بخشی از چیزی است که در اوکراین دیدم. زندگی این افراد قطع شده است و سعی می کنند ادامه دهند.»
“یک نور کوچک” در هلند – در آمستردام و هارلم – و پراگ فیلمبرداری شد، جایی که صحنههای داخلی در یک کپی سه طبقه از دفتر اتو فرانک در آمستردام فیلمبرداری شد، جایی که ضمیمه پشت قفسه کتاب پنهان شده بود. (ساختمان اصلی، در Prinsengracht در آمستردام، اکنون خانه آن فرانک است.)
در حالی که «یک نور کوچک» با وجود جنگی که در بیرون موج میزند، لحظاتی از شهامت و تکههایی از زندگی روزمره دارد، اپیزودها به تدریج شدیدتر میشوند و منجر به خیانت اجتنابناپذیری میشود که همه افراد آنکس را محکوم کرد، به جز اتو فرانک، پدر آن.
شرایبر که یهودی است، گفت که اغلب از او خواسته می شد در فیلم های هولوکاست ایفای نقش کند. او گفت: «از این روایت که ما مثل بره به سلاخی رفتیم متنفرم» که در این گونه فیلم ها رایج است.
او افزود: «اما این احساس متفاوت بود.